دردِ ریشه‌ها و رسالتِ روایت

تبریک این روز، نه از آن جنس مرسوم است که گل و بلبل بچیند و واژه‌های اتوکشیده ردیف کند. روز خبرنگار، برای منِ نوعی که سال‌ها بوی کاغذ و صدای کیبورد را نفس کشیده‌ام، بیشتر شبیه یک مکث است؛ مکثی برای اندیشیدن به بارِ سنگینی که از سطر به سطر، از کلمه به کلمه، از فریاد به فریاد، بر دوشمان نشسته است.

علیرضا مرادی، مدیر روابط‌عمومی موسسه جهاد استقلال – خبرنگاری، یک شغل نیست؛ یک نوع زیستن است. یک جور نگاه کردن به جهان که در آن، خطوط صورت یک کشاورز رنج‌کشیده، عمقِ خشکسالی را فریاد می‌زند و سکوتِ چشمانِ یک دامدار، تمامِ بوروکراسی‌های اداری را شماتت می‌کند. اینجاست که تو، پیش از آنکه خبری بنویسی، دردی را می‌بینی که هنوز تیتر نشده، فریادی را می‌شنوی که هنوز از حنجره‌ای بیرون نیامده. این «دردِ ریشه‌ها»ست که تو را وادار به روایت می‌کند. روایتی که باید بی‌پرده باشد، بی‌لکنَت.

ما وارثانِ آگاهی‌بخشی هستیم، از همان نیاکانی که با کُنده و سنگ، خبر را بر دیواره غارها می‌نوشتند تا امروز که با سرعت نور، از دورترین نقطه خبر را به نزدیک‌ترین ذهن می‌رسانیم. اما این سرعت، نباید ما را از عمق بازدارد. رسالت ما، فراتر از ثبت صرف وقایع است. ما باید روح زمانه را در کلماتمان جاری کنیم، باید آن نبض پنهان اجتماع را در هر گزارشمان به تپش درآوریم.

در این موسسه «جهاد استقلال» نیز، روایت‌های ناگفته فراوان است. از دست‌های سخاوتمند خاک تا چشم‌به‌راهی بذری که قرار است نان شود. از تلاش برای آبادانی مزرعه‌ها تا سهم مردم از سفره‌ای که از دامان همین سرزمین پر می‌شود. خبرنگار در این میان، نه فقط ناظر، که شریک این روایت‌هاست. اوست که باید با هر کلمه، حسی از مسئولیت‌پذیری را به مخاطب منتقل کند، همان حسی که خودش هر روز با آن زندگی می‌کند.

روز ما، روز یادآوری این بارِ سنگین است. بارِ دانستن، بارِ دیدن، بارِ روایت کردن. روایتِ زندگی، با تمام پستی و بلندی‌هایش. به امید آنکه قلم‌هایمان هرگز از این بارِ پرشکوه، خسته نشوند.